خدا و خرما!؟
(تقدیم به روح اسوه انسانیت و معلم ایمانیت البته به تنگنای بضاعت
مهدی بازرگان تبریزی(رحمت الله علیه))
تعصب مذهبی طوری که علی شریعتی می گفت:(نقل به مزمون) چنان
دژ مستحکم از بهرپناه گرفته درآن عمل می کند و نه چنین که جو زدگان
صرف لیبرال دموکراسی غرب تمایل یافته اند:نقطه مقابل درک حقیقت
و سبب افتادن همزمان از اصل و اسب می شود.
تعصب بلاشک از آگاهی برمی خیزد منتها صحبت سر کیفیت آن فهم است
از بهردرک مختصات این و نهایتا قضاوت اندر باب اش.
وقتی مذهبی ذیل سایه خدای لاشریک و چهارده نورمقدس (علیهم السلام)
بی بدیل جا خوش کرده تمیز حد تعصب او با سنگ محک عقل معاش خود
خطایی باشد که ازخلط مبحثی فاحش حال چه ازسمت روشنفکرنمایان غیر-
عرفی یا مذهبیون بی سواد بدون زیور امی بودن اش آب می خورد و در
حاصل تقسیمات خود به این جای جعلی می رسدکه دین دار الزاما باید
باورشخصی خویش را در عرصه اجتماعی چنان بروز دهد که صدای مجازات
مغایران با آن گوش ساکنان هفت فلک و ذیل طاق عرش را کرکند تا که
تبلورعینی یابد معنی ما هستیم.
اما نه تعصب هرآنچه ضمخت و سفتی چنین تق و توقی راه می اندازد و
الا آنکه نشرداده:لااکره فی الدین خود بطور ضمنی بر پلواریته عقیدتی
و سیال بودن ساحت ایمانی از ابوذر بگیرتا سلمان ها تاکید ورزیده پس
دیگر چه جای بحث بیشتر البته و اگرعقلی سلیم اندر میان باشد جز از
جمله آن یار سفرکرده درشب عید مبعث و ذیل طاق محراب حسینیه
ارشاد تهران:دین برای آباد کردن دنیای ما نیامده است.