چشمان لوچ
دقت درنظریه پلواریته عقیدتی از عبدالکریم سروش فاصله
گرفتن او با عرفان و فلسفه اشراقی تحت تاثیر آراءصاحب
مثنوی و...را فریادگر است.اگر به خطبه فدکیه حضرت زهرا(س)
رجوع شود آل الله(علیهم السلام) محور باور شیعی ناب هستند.
لذا اصحاب سقیفیه بنی ساعده نیز علما و غیر عوام عامه نباید و
نمی توانند که مورد نعمات چنین فضای آزاد ازجنبه اندیشه و
عمل باشند چرا که درمقابل ولی نعمت اصلی آن به اذن خداوند
متعال قد علم کردند.(منظورعدم دادن آزادی ظاهری نیست
که سنت اولیاء حق بوده حرف از مقدس ناشمردن آنها است)
از همین رو هست که باورداریم:کلیمی ارمنی و...فی نفسه
و تا ابد در دوزخ نمی مانند حتی به تعبیر جسورانه طالقانی(ره)
این وضعیت شامل مارکسیست های اصیل هم می شود.
پس چه سروشی که به پلواریته می خواند چه سیدمصطفی
طباطبایی که اندر مقابل نظریه او یک مشت ان قلت ازسر دل
بستگی به مسلک عمری چیده عملا هیچ فرقی ندارند.
آزادی و استبداد در تعریف عرفی دو نقطه مقابل هم اند اما
اندر پندار مذهبی تشیع وزنه و میل ائمه(علیهم السلام)
پتانسیل تغییر بنیادین همگی را دارد.
اینها عین دو چشم لوچ و منحرف البته هرکدام آخته به
سمتی هستندکه در رخ مرام پیروان سقیفه جا خوش
کرده است.نظریه مصطفی طباطبایی میراث و گفتمان
قالب عهد اموی و پندارسروش حاصل بازشدن آب
عرفان و فلسفه یونانی به شیر جامعه اسلامی مقارن
با زمانه بنی عباس بود.آن جبر و این اختیار وقتی به
حبل الله متین اهل بیت(علیهم السلام)گره نخورده
باشید هردو بر یک فرجام ختم می شود نابودی وبس.
مطابق آنچه تا اینجاعرض شد و با فرش قرمزی که در
اکثر رسانه های ماهواره ای خارج مرزهاا زکلمه تا گنج-
حضور بهرنشر و بست این افکارغلط پهن کرده اند باید
ختم کنم به جمله آسیدمحمودطالقانی(ره)که می فرمود:
چپ روی و راستگرا بودن حرکت همزمان و موازی سمت
گمراهی است.
بر لوچ صدر اسلام لعنت...