پیام عالی
در سرزمین آتش به اختیاران حقیر دست پدری را می بوسم که
ولو پای پسرش را شکسته و نمی گذارد به موقع الو گرفتن تنور و
التهاب سیاسی اولاد صغیر ازخانه بیرون رود.
چون بایکی و صدگل چنانکه بهار نمی شود بسی پرپرش هم به
آزادی نمی رساند.
جامعه ای که هنوز به شرف و درک آموزه مصدق کبیر (ره)یعنی
مبارزه و موازنه منفی نرسیده و با گران شدن مرغ یخچال اش
بیشتر پر می گردد اصلا ارزش آن را ندارد که یک تار موی طفلکی
از وطن نثارش شود چه رسد به همه وجود با کلی حاشیه درد
نفرین و آه...(ابوالفضل امیر عطایی بچه شهر ری)
آری شان امثال ایران اینترنشنال نسناس و بچه شاه قالتاق
بیش نیست که چون یابو عصاری انرژی حاصل ذوب شدگان
خویش را سد زده و جهت بالاتر رفتن هواداران کور و کر پندار و
مرام بهائیت پسند و حقیقتا ماکیاولی مدار شان مدد گیرند
کسانی در چنین روند و پروسه ای افتاده گیر می کنند واقعا هالو
هستند حتی اگر عالی پیام ادبیات باشند
خوب اینجانب هزینه زدن این دست حرف ها را به دوش گرفته
و به انگ های چسبانده مخالفان اش چون بی طرف بی شرف یا
خاکستری خاک بر سری و...رضایت داده افتخار ایضا می کنم چون
و بازب قول آن مرد خدا و فرزند میهن ملی متقی مصدق (ره) باور دارم
چنانکه درب یدادگاه نظامی و بعد از کودتای 28مرداد رساند:
تاریخ درباره ما قضاوت خواهد کرد
رحمت حق بر روان ات ای خفته احمد آباد مستوفی