طلاب ولو یک دفعه دراین جلسات حضورداشته اند می دانند که: بعض
علما سالها به آن می رفتند و بنده بلاشک کوچکترین ایشان هستم
ولی الحمدالله
با کلیک روی لینک ذیل شاهد ویدئو درس ایشان باحضورکمترین طلبه
سعید حریری اصل باشید
طلاب ولو یک دفعه دراین جلسات حضورداشته اند می دانند که: بعض
علما سالها به آن می رفتند و بنده بلاشک کوچکترین ایشان هستم
ولی الحمدالله
با کلیک روی لینک ذیل شاهد ویدئو درس ایشان باحضورکمترین طلبه
سعید حریری اصل باشید
عکس یادگاری با زنده یاد دکتر ناصر میناچی درحسینیه ارشادتهران
1384شمسی (ایشان از دوستان دایی والده ام مرحوم آقاملیح کوهی
(معمارساکن محله مجیدیه تهران و سازندگان ساختمان اداری مسجد
و تالارحسینیه ارشاد بودند و از اوایل دهه چهل درقم المقدسه با
خانواده مادری بنده و دیگرعلماء شیعه ارتباط داشتند)
وی به دولت موقت مهندس بازرگان(ره) سمت وزارت ارشاد را بر
عهده داشت و اندر اواخر عمر مدیرموسسه حسینیه ارشادبود)
روحش شاد
فرزانه فاضل افتخار دیار آذربایجان و شهر تبریز جناب شیخ-
علی اکبر مهدی پور(دامت برکاته)
حبیبم هفت سالی هست که جهت با تو بودنش و تجدید دیدار
که باوردارم ازعالم ذر آغازشده انشاء الله محتاج سرخم کردن
پیش مشتی ناکس و کسب اجازه ازبلهوسان بهر ورود به
خرابه شان که لاجرم معوای مادی تو نازنین بود نیستم.
خانه قبراگرچه بانام و خاطره وحشتناکش حداقل دارای آقا بالا
سری نیست که درعین جنون ادواری به صرف جبرزمانه و احکام
ظاهری عرف وشرع مسئولیت رتق وفتق امورت داشته باشد
والبته منت خدای را که دراین قفس شکست و نیک به تو وحقیر
باز فهماندکه مرگ هم ازنعمت های او است
حال هرگاه که توفیق رحمان دست داد و توان فدوی پیش برد
این تکه وامانده ات سوی تن سفرکرده خویش بازمی شتابد
تا ازیادنبردکه ماندنش راهرآینه مدیون اجدادطاهرین تان
(علیهم السلام)و البته خودت هست یاولی الله.
راستش جناب مختار (ره)به هردری هم می زد باز انتقام تام وتمام
خون حضرت ثار(ع) تنها ازدست کس دیگری برمی آیدو بس(عج)
ومگر نه اینکه تو نیز پسرچهلم همان اباعبدالله باشی
پس به حق پدرت ای فرزند ازخدا بخواه تا منتقم تان بیاید چه باور
دارم دعای سوته دلان راستین یعنی شهیدان مظلوم اثردارد.
برشمرذالجوشن قاتل حسین(ع) و فخرالکفرسبب جوان مرگی آسید-
محمدباقرعلوی لعنت حتی اگرزیرعبا و عمامه پیغمبر(ص) خزیده باشند
(تصویرفوق متن طلبه سعیدحریری برمزار سیدمحمدباقرعلوی شکیب
22اردیبهشت ماه1402قبرستان بقیع قم المقدسه.جمعه غروب)
گرامی بادسی شوال المکرم زادروز بنت باب الحوائج(علیه السلام)
هفته آخراردیبهشت ماه1402ش.تشرف طلبه سعیدحریری به حرم فاطمه معصومه(س)
آری زدیده ها نهان دیدم...من یکی پیرخفته درجوان دیدم
دوش بود و دوشیده اش جوهر...لبنی بر لبان پستان دیدم
خلق گویندسرابی درفلان دیدم...ولی به حق که آن چنان دیدم
بعد مرگ بر تربتم بنویسید...خودثمین غنچه تر ازجنان دیدم
سروده طلبه سعیدحریری اصل
شادی روح سیدصاحب کرامت محمدباقرعلوی خواهشاالفاتحه
اللهمَّ یا مُلَیِّنَ الحَدید لِداوودَ علیه السلام لَیِّن لی قَلبِ فلان بن فلانه و صَلَّ اللهُ علی محمدٍ و آلهِ
(به قالب شعر و بند استعاره گفتم پس بیشترازاین و برچنین دست
نپرسید که روزگارغریبی است نازنین...)
https://www.namasha.com/v/wX9MBcpx
کلاف بین دست تو که مهربان و دلکش اند
(مرادنازی ونحوه گرفتن اشیاء توسط کودک است)
مرا چنین به خانه مان دوباره ازنو می کشند
قلاف و درنیام شب نگاه ات ای دلیل عشق
(نحوه تماشای معصومانه خردسال وزلال بودن سیاهی چشم او)
چقدر بی بهانه خشم را کنارحجله می کشند
پسرلهیب مهر را فقط به قرعه می چشند
(محبت غیر والدین به اولاد نسبی است)
ولی پدربه جاودان ازآن همیشگی خوش اند
چنان گلی و پشت و رو نداری ازقضا همی
بدان به حتم کارو زارعدوی با سیاوش اند
(روند زندگی قطعا به بچه های عزیرکرده سخت می گیرد)
سلام علیکم ورحمت الله
دردرگیری بامصادیق وموج سواری بواسطه پیش آمده ها شایدبتوان
خوب گل کرد وحتی رایحه حق وحقیقت رابه بسیاری نفوس رساند که
پشت سد و پرپوگاندای غالبا رسانه ای زرزورو البته تزویربی خبرمانده اند
اما زیرآب رفتن های بعدآنچنان فیض آنی ولوعظیم و اصطلاحا درگونی
شدن اش که سرآن با خودکرده گشاد نموده باشیم لاجرم نمی ارزد
مستحق شمامی دانم که بایسته سنت استادمشترکمان شیخنا داود-
فیرحی رحمت الله علیه را متذکر گردم !؟چون جای درافتادن باپارازیت
وعوارض حاصل از جهل فکری وجمودعملی فقط ومن باب ذکر به ضبط
سیگنال ارسال کننده درفرمت اچ دی یعنی مولفان شبهه ضد گفتمان
ملی مذهبی درارودگاه لائیسم مارکسیسم و.. پردازیدچه افیت دنیا و
اف آخرتش به ارمغان آرد انشاء الله
یادبگیرم: نقد رادوباره نقدنکنیم چون به نقادنمایان بی بنیه
بهترین بهانه های آبدار را تقدیم کرده ایم جهت حذف کاراکتر
ما و یا حداقل کشیدن کالیکاتور فدویان حق وحقیقت(تخریب-
شخصیت).العاقل اشاره
ازسمت حقیرکمترین طلبه سعیدحریری اصل.
من نگفتم که مرا ازقفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شادکنید(ملک الشعرابهار)
اللهم احفظک به حق جعفربن محمد(ع).باقی بقایت جانم فدایت
درمیانه دعوای زن های راد و مردان رادان این مرز پرگوهرکه از دوربین مدار-
بسته تا سطل ماست را به خدمت فراخوانده اند من ثالث نوعی فقط وهمچنان
به فکررابعه هستم وبس!؟مونثی نه آنچنان که با مذکری نه اینچنین بسازد
ازهمه داشته و نداشته هایش به حکم انسانیت
گل ات ازغنچگی افتاده و مصلوب شد است
بوی عطرش به عرق خورده ومغضوب شد است
تن زارت به قفس بال هوس را چه زنی!؟
رکب اش دیدی و سوادی تومضروب شد است
سرمه زیرنظربین که چه سرکوب شد است
چون که ازقطره اشک برده و معیوب شد است
رانده ای نخ به خود وآخته ای رژبه لبان
چه کنم موی سیاهی که کنون بورشد است
این سرا ازهمه بد رفته وهم روب شد است
که بگویی:بنگرجنس چه مرغوب شد است
لیک اش هم بازشنوای همگی کاردرست
رخ ازخوب و بدش رفته ومنسوخ شد است
باقی آن هست که ازریشه به بهبود شد است
با توکل به سرش چادر ومحجوب شد است
سروده طلبه سعیدحریری اصل.فروردین1402